ارشاد القلوب-ترجمه رضایى ج1 470 باب پنجاه و چهارم پرسشهاى پیغمبر ..... ص : 463
(1) روایت شده از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام که همانا رسول خدا شب معراج از خداى تعالى پرسید پروردگارا کدامیک از اعمال برتر و افضل است؟
خداى تبارک و تعالى فرمود در پیش من عملى بهتر از توکل بر من و رضاى بقضاى من بهتر نیست اى محمّد دوستى خودم را بر دوستانم واجب کردم و نیز محبتم را واجب کردم بر آنان که بسوى من توجه مىکنند و دوستیم را واجب کردم بر آنان که بمن متصل میشوند و بر کسانى که بر من توکل دارند و براى محبت من حدى نیست و دوستى خود را براى دوستانم زیاد کردم و نشانهاى قرار میدهم اینان کسانى باشند که با توجه من به آفریدگانم توجه میکنند و حاجتهاى خود را بمردم نمیگویند شکمهاى آنان خالیست از حرام نعمتشان در دنیا ذکر و محبت من و رضاى من از ایشان است اى احمد اگر دوست دارى که باورعترین مردم باشى پارسائى کن در دنیا و میل به آخرت داشته باش عرض کرد بار الاها چگونه در دنیا پارسائى کنم فرمود از غذا و آشامیدنى لباس دنیا اندکى بگیر و براى فردایت پس انداز مکن و ذکر مرا ادامه بده عرضکرد بار الاها چطور ذکر ترا ادامه بدهم فرمود بدورى
از مردم (1) و توجه نداشتن بتلخ و شیرین دنیا و خالى کردن خانه دلت را از دنیا اى حمد بترس از اینکه مانند کودک باشى که هر گاه نگاه به سبز و زردى کند و هر گاه ترش و شیرینى باو داده شود فریب بدهند او را.
عرضکرد پروردگارا مرا بکارى دلالت کن بوسیله آن بتو نزدیک شوم فرمود شبت را روز و روزت را شب کن عرضکرد پروردگارا چطور شب را روز و روز را شب قرار دهم فرمود خوابت را نماز و غذایت را گرسنگى قرار ده اى احمد بعزت و جلال خودم هر بندهاى که با چهار خصلت با من پیمان بندد او را وارد بهشت میکنم زبانش را باز نکند مگر بچیزى که او را یارى کند و دلش را از وسواس نگهدارد و علم مرا حفظ کند و بگرسنگى بسر برد.
اى احمد اگر شیرینى گرسنگى و سکوت و خاموشى و گوشهنشینى و نتیجهى آنها را بچشى از اینها دست بر ندارى عرضکردند پروردگارا بهرهى گرسنگى چیست؟ فرمود حکمت و نگهدارى دل، نزدیکى بمن، خاطر افسرده، خرج کم و زندگى ساده در میان مردم گفتن سخن حق باک نداشتن از سختى و سستى زندگى اى احمد میدانى در چه وقتى بنده مقرب درگاه من مىشود؟ عرضکرد نه پروردگارا فرمود هر گاه در حال گرسنگى و حال سجود باشد.
اى احمد من از سه طایفهى از بندگانم در شگفتم بندهاى که مشغول نماز مىشود و میداند که دستهایش را بسوى کى بلند میکند و در برابر کى ایستاده؟ با این حال چرت و پینکى میزند (2) و در شگفتم از بندهاى که روزى امروزش را دارد و همت براى بدست آوردن روزى فردایش گمارده و در شگفتم از بندهاى که نمیداند که من از او راضیم یا بر او خشمگین ولى مىخندد اى احمد در بهشت کاخى است از لؤلؤ بالاى لؤلؤ و در بالاى دژ در آنجا نابودى نیست و در آن قصرها جاى بندگان خاص من باشد که بآنان نظر و توجه میکنم در هر روزى هفتاد مرتبه پس با آنان سخن میگویم هر مرتبهاى که بآنان توجه کنم کاخهاى آنان را هفتاد برابر کنم.
و هر گاه اهل بهشت بغذا و آشامیدنى لذت بر ندایشان بذکر من و سخن گفتن با من لذت برند پیغمبر عرضکرد پروردگارا نشانه اینان چیست؟ فرمود ایشان همیشه زندانى باشند زبانهایشان حبس باشد از سخن گفتن بیهوده و شکمهایشان خالیست از غذاى حرام.