-
گاهی دلت می خواهد
یکشنبه 22 تیرماه سال 1393 22:05
گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن... میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری... اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!! اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی ..
-
مورچه و اندرز
یکشنبه 22 تیرماه سال 1393 22:04
مورچه ای را دیدم با این کوچکی اش باری را میبرد از خود بزرگتر . . . . . . . منم اصن حال و حوصله ی لوس بازی و متحول شدنُ نداشتم کشتمش همینم مونده از مورچه پند بگیرم والا
-
خدایا شکرت برای اندوه شکرت برای غصه
پنجشنبه 19 تیرماه سال 1393 01:45
خدایا شکرت برای اندوه شکرت برای غصه از تماشا چی ها بدم می آید.. درد های کسی را لایک نمی کنم .. با خواندن غصه های کسی لذت نمیبرم.. دیدن درد و مصیبت کسی برایم جالب نیست.. دوست ندارم و عکس و فیلم حادثه ای دلخراش ببینم بعد بگویم وای عجب چیزی بود!! وقتی می بینم انسانی غصه می خورد، مسلمان یا غیر مسلمان ، می نشینم میهمانش می...
-
بگو آمین
پنجشنبه 19 تیرماه سال 1393 01:44
دلم استجابت دعایی را دل دل میکند که گاه رویا , گاه محال میپندارمش! تو ای مهربانی که از اینجا میگذری برای استجابت این دعا آمین بگو...!
-
اینجا کجاست
جمعه 26 اردیبهشتماه سال 1393 18:46
اینجـــــــــا دنیا مجـــــــــازی ... بعضی از پسرها پاچه خوار..!بعضی دخترها بی بندوبار..! یه سری هم که هر روز آلبوم جدید از عکساشون میدن بیرون..! اینجا همه باکلاسن(جون خودشون) ... ... هرکس 3 تا زبون مختلف بلده..! خونه ی همه اون بالاهاست ! اینجا اگه عکسی بزارن که عابر پیاده داره از چراغ قرمز رد میشه همه like میزنن و...
-
باید گاز زد با پوست
پنجشنبه 28 فروردینماه سال 1393 11:43
مادرم صبحی می گفت : موسم دلگیری است من به او گفتم : زندگانی سیبی است ‚ گاز باید زد با پوست
-
پیش میاد جدی نگیر
جمعه 14 تیرماه سال 1392 17:57
بعد از مدتها خون دل خوردن، خود خوری، درد عشق یه طرفه کشیدن، بهش گفتم، بابا بی وجدان دوستت دارم! تو صورتتم نگاه کرد و گفت: پیش میاد جدی نگیر
-
تنهایی های من و دواهایی بدتر از درد
جمعه 14 تیرماه سال 1392 17:51
می دونید تنهایی سخته خیلی سخته اما سخت تر از تنهایی اینه که کسی یا کسانی بخوان آدمو از تنهایی در بیارن که آدم اصلا حوصلشونو نداشته باشه!!! من گیر افتادم !!!
-
همه چی تموم شد
سهشنبه 25 مهرماه سال 1391 00:10
جای دندان پلنگ ای دل کبود بی مداوا تا قیامت یادگار عشق بی بهبود باشی
-
آغاز اربعین کلیمی مبارک
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1391 01:06
سلام دوستان پیشاپیش ولادت بی بی دو عالم رو به همه دوستانم تبریک می گم در دین ما رمز و راز و تقدس خاصی برای عدد چهل قائل شدن یکی از این اعداد چهل چله موسوی هستش بزرگان در این چله با خلوت کردن در درگاه خدواند و عبادت و راز و نیاز سعی در نزدیکی به خدا داشتن. انتهای اربعین کلیمی هم مثل ماه رمضان یم عید بزرگ قرار داره که...
-
مشیری
دوشنبه 3 خردادماه سال 1389 22:31
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA فریدون مشیری درون معبد هستی بشر، در گوشه ی محراب خواهش های جان افروز نشسته در پس سجاده ی صد نقش حسرت های هستی سوز به دستش خوشه ی پربار تسبیح تمناهای رنگارنگ نگاهی می کند، سوی خدا، از آرزو لبریز به زاری از ته دل یک " دلم می خواست " می گوید شب و روزش دریغ رفته و ای...
-
یک شب آتش در نیستانی فتاد
دوشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1389 04:06
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 یک شب آتش در نیستانی فتاد سوخت چون اشکی که بر جانی فتاد شعله تا سرگرم کار خویش شد هر نیی شمع مزار خویش شد نی به آتش گف ت کین آشوب چیست؟ مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟ گفت آتش بی سبب نفروختم دعوی بی معنیت را سوختم زانکه می گفتی نیم با صد نمود همچنان...
-
پیش عطارى یکى گل خوار رفت
یکشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1389 05:14
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 قصهى عطارى که سنگ ترازوى او گل سر شوى بود و دزدیدن مشترى گل خوار از آن گل هنگام سنجیدن شکر پیش عطارى یکى گل خوار رفت تا خرد ابلوج قند خاص زفت پس بر عطار طرار دو دل موضع سنگ ترازو بود گل گفت گل سنگ ترازوى من است گر ترا میل شکر بخریدن است گفت هستم...
-
باز اسرار نهان در جوشش است
چهارشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1389 02:31
صلّی الله علیک ایتها الصدیقة الشهیدة » باز اسرار نهان در جوشش است ... باز این داغ دلم در سوزش است باز اندوه درون سر باز کرد ... باز اسرار مگو ابراز کرد روح پیغمبر زتن پرواز کرد ... رخت بربست و سفر آغاز کرد اُستُن حنانه نالیدن گرفت ... منبر و محراب لرزیدن گرفت اُستُن توبه به پیچ و تاب بود... ماتم محبوبِ شیخ و شاب بود...
-
آن یکی از خشم مادر را بکشت
سهشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1389 01:34
آن یکی از خشم مادر را بکشت هم به زخم خنجر و هم زخم مشت آن یکی گفتش که از بد گوهری ی اد ناوردی تو حق مادری هی تو مادر را چرا کشتی بگو او چه کرد آخر بگو ای زشتخو گفت کاری کرد کان عار ویست کشتمش کان خاک ستار ویست گفت آن کس را بکش ای محتشم گفت پس هر روز مردی را کشم کشتم او را رستم از خونهای خلق نای او برم بهست از نای خلق...
-
یا احمد
سهشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1389 00:53
ارشاد القلوب-ترجمه رضایى ج1 470 باب پنجاه و چهارم پرسشهاى پیغمبر ..... ص : 463 (1) روایت شده از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام که همانا رسول خدا شب معراج از خداى تعالى پرسید پروردگارا کدامیک از اعمال برتر و افضل است؟ خداى تبارک و تعالى فرمود در پیش من عملى بهتر از توکل بر من و رضاى بقضاى من بهتر نیست اى محمّد دوستى...
-
جمعه دلگیر
جمعه 10 اردیبهشتماه سال 1389 11:35
عصر یک جمعهی دلگیر* دلم گفت بگویم بنویسم* که چرا عشق به سامان نرسیده است؟* چرا آب به گلدان نرسیده است؟* چرا لحظه ی باران نرسیده است؟* و هر کس که در این خشکی دوران* به لبش جان نرسیده است،* به ایمان نرسیده است و غم عشق* به پایان نرسیده است.* بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید* بنویسد که هنوزم که هنوز است،* چرا یوسف گمگشته به...
-
دشمن خویش
جمعه 10 اردیبهشتماه سال 1389 11:32
گر شکال آرد کسى بر گفت ما از براى انبیا و اولیا کانبیا را نه که نفس کشته بود پس چراشان دشمنان بود و حسود گوش کن تو اى طلبکار صواب بشنو این اشکال و شبهت را جواب دشمن خود بودهاند آن منکران زخم بر خود مىزدند ایشان چنان دشمن آن باشد که قصد جان کند دشمن آن نبود که خود جان مىکند نیست خفاشک عدوى آفتاب او عدوى خویش آمد...
-
وای مادرم
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 21:30
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر اتفاقی مقابلم رخ داد وسط کوچه ناگهان دیدم زن همسایه بر زمین افتاد سیب ها روی خاک غلطیدند چادرش در میان گرد وغبار قبلا این صحنه را...نمی دانم در من انگار می شود تکرار آه سردی کشید،حس کردم کوچه آتش گرفت از این آه و سراسیمه گریه در گریه پسر کوچکش رسید از راهبانو مهدیه:گفت:آرام باش! چیزی نیست...
-
هیچکس
یکشنبه 22 فروردینماه سال 1389 02:14
هیچکس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما میگریخت چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست گاه بر روی زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفال میزنم حافظ دیوانه فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
-
شاید کسی این را نخواند
سهشنبه 17 فروردینماه سال 1389 02:45
من که از آتش دل چون خم می در جوشم مهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم نیمه شب است دوست دارم بخوابم اما خوابم نمی برد دلم درد دارد دنیا غمگینم کرده بار سنگین است دوشم خسته شده حال ندارم به که بگویم می خواهم به تو بگویم می دانم می دانی و می شنوی و می بینی رنج هایم را درک می کنی پس چه بگویم من بد کردم و به دام بدی هایم...
-
من تنها واین همه سوال
جمعه 2 بهمنماه سال 1388 23:05
دلم گرفته داغونم گیجم تنهام اگرچه دورم شلوغه دلم آشوبه سرم پر از سواله هیچکس نیست بهم جواب بده خدایا کمک کن یاریم کن من سوال دارم می پرسم حیرانم من کیستم اینجا؟ که هستم کجاست ؟ آیا همیشه همین جا بوده ام ؟ اگر نبوده ام از کجا آمده ام ؟ آیا همیشه اینجا خواهم ماند اگر نمی مانم به کجا می روم ؟ آیا من فقط یک ترکیب مادی...
-
امت میانه
پنجشنبه 1 بهمنماه سال 1388 00:33
الله نور السماوات والارض مثل نوره کمشکاه فیها مصباح المصباح فی الزجاجه الزجاجه کانها کوکب دری یوقد من شجره مبارکه زیتونه لا شرقیه ولا غربیه یکاد زیتها یضی لو لم تمسسه نار نور علی نور خدا نور (وجودبخش) آسمانها و زمین است، داستان نورش به مشکاتى ماند که در آن روشن چراغى باشد و آن چراغ در میان شیشهاى که از تلألؤ آن گویى...
-
زیانکاران
یکشنبه 13 دیماه سال 1388 16:12
روزی عیسی مسیح(علیه السلام) در راهی با حواریین می رفتند به قریه ای برخوردکه همه مرده بودند بر زمین فرمود حتما همه اینها با هم مرده اند که اگر چنین نبود همدیگر را دفن می کردند یاران گفتند ای روح خدا آنها را زندشان کن تا بپرسیم احوالشان وکردارشان را و اینکه سبب مرگشان اینچنین چه بوده به امر عیسی و اذن حق زنده شدند عیسی...
-
الف
یکشنبه 13 دیماه سال 1388 16:02
گفتم که الف گفت دگر گفتم هیچ در خانه اگر کس است یک حرف بس است ای کاش افکارمان بر واقعیت استوار می شد و ای کاش افکارمان رفتارمان می شد ای کاش رفتامان کردا ر و ای کاش کردارمان شخصیت همیشگی برای ما میشد ای کاش می فهمیدیم از کجا آمده ایم ای کاش ارزش خود را می دانستیم و ارزان ن می فروختیم